i love IRAN

متن مرتبط با «یک داستان» در سایت i love IRAN نوشته شده است

یک دوست زودبرداشت نکن ب جایش سوال کن

  • از انسان ها من یک گلایه دارم نمیدانم ب حق است یا ن قضاوت هرکسی برای خودش وقتی از یک غریبه میپرسی حالت خوب است اره یا ن میگوید از یک اشنا ک می پرسی حالت خوب است اگر بد بین باشد وای به حالت هزار و یک فکر بد میکند و در نهایت بعد هزار بار تیکه انداختن بهت میفهمد ک  فقط منظور تو این بوده ک حالش را بپرسی حلا اکثریت ما اینگونه شده ایم خدا نکند ک کسی از ما چیزی بپرسد و اندکی صمیم شود مثلا من از یک شخص ک حس میکردم تا اندازه دوست نه اما غرییبه هم نیست در حد یک اشنا از احوالات من طی یک مکالمه پرسیدم قرار بود حرف نزنیم گفت خوب نمیزنیم گفتم قبلا هم این توافق بود اما گویی جفتمون به گفتمان راضی هستیم و من با,دوست,زودبرداشت,نکن,جایش,سوال ...ادامه مطلب

  • یک تابستان دیگر

  • امسال تابستون دوباره مثل چندیت سال قبل سرکار میرم خیلی حس خوبی داره وقتی بیرون میری و سمت یک هدف برای پول دراوردن میری مخصوصا از کاری ک میکنی هم لذت ببری خیلی مسائل مختلفی رو تجربه میکنی و ب حجم دانسته هات اضافه میکنی حس خوبیه واقعا   ,تابستان,دیگر ...ادامه مطلب

  • یک داستان

  • در زندگی همه ما پیش می  اید ک عاشق شویم و لحظاتی از زندگیمان بیشتر از دیگر لحظات ان لذت ببریم برای من هم چنین لحظاتی پیش امده است اما بهترین حس عاشقی را وقتی داشتم ک او را دیدم ما در میان کوچه های تنگ و تاریک پایین شهر زندگی میکردیم و کور سوهای امید برای ما انقد کوچک و نا چیز بودند ک در توهم خود فقط زندگی خوب را میدیدم من اکثر روزها مدرسه نمیرفتم و دست فروشی میکردم و تمام پولم را ب مادرم میدادم تا بتواند مخارج زندگیمان را فراهم کند زیرا من کودکی بی پدر بیشتر نبودم اما او فرق میکرد اون جثه ی کوچکی داشت اما بسیار جسور بود و هیچ چیزی برایش مهم نبود جز اینک از,یک داستان کوتاه,یک داستان کوتاه انگلیسی,یک داستان واقعی ابوالفضل جلیلی,یک داستان برانکسی,یک داستان از انجیل,یک داستان عاشقانه,یک داستان تخیلی,یک داستان زیبا,یک داستان,یک داستان از شاهنامه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها